آخرین ارسال های انجمن
فصل پاییزی من که میرسه
فصل اندوه سفر سر میرسه
تو سکوت خسته ی باور من
سایه ام فکر جدائی میکنه
شاخه سرد وجودم نمیخواد
رگ بیداری لحظه هام باشه
نفسم در نمیاد به چِشَم خواب نمیاد
دل من تورو میخواد چشم من گریه میخواد
تو عبور از پل خواب جاده ها
روح من عشقی به رفتن نداره
تو سکوت خالی این دل من
دیگه هیچ چی جز تو جایی نداره
ذهن شبنم که میخواد گریه کنه
فصل بارون تو چِشَم در میزنه
فصل پاییزی من که میرسه
نفسم به عشق تو پَر میزنه ...
ارسال نظر برای این مطلب
اطلاعات کاربری
لینک دوستان
آرشیو
نظرسنجی
وبلاگ من
آمار سایت
کدهای اختصاصی